چیزی نگذشت که علائم احتضار ، در وجود شریف او پدید آمد . شخصی از ابن عباس پرسید ، پیامبر در آغوش چه کسی جان سپرد .
ابن عباس گفت : پیامبر گرامی در حالی که سر او در آغوش علی بود ، جان سپرد . همان شخص افزود که عایشه مدعی است که سر پیامبر بر سینه او بود که جان سپرد . ابن عباس گفته او را تکذیب کرد و گفت : پیامبر در آغوش علی ( علیه السلام ) جان داد . و علی و برادر من ، « فضل » او را غسل دادند . ( 6 )
امیر مؤمنان ، در یکی از خطبههای خود به این مطلب تصریح کرده میفرماید : « وَلَقَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ( صلّی الله علیه وآله ) وَ إِنَّ رَأْسَهُ لَعَلَی صَدْرِی . . . وَلَقَدْ وُلِّیتُ غُسْلَهُ ( صلّی الله علیه وآله ) وَالْمَلاَئِکَةُ أَعْوَانِی . . . » . ( 7 )
پیامبر در حالی که سر او بر سینه من بود ، قبض روح شد . من او را در حالی که فرشتگان مرا یاری و کمک میکردند ، غسل دادم .
گروهی از محدثان نقل میکنند که آخرین جملهای که پیامبر در آخرین لحظات زندگی خود فرمود ، جمله « لا ، مع الرفیق الاعلی » بوده است . گویا فرشته وحی او را در موقع قبض روح ، مخیّر ساخته است که بهبودی یابد و بار دیگر به این جهان بازگردد ؛ و یا پیک الهی ، روح او را قبض کند و به سرای دیگر بشتابد . وی با گفتن جمله مزبور ، به پیک الهی رسانیده است که میخواهد به سرای دیگر بشتابد و با کسانی که در آیه زیر به آنها اشاره شده ، به سر ببرد . { . . . فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللهُ عَلَیْهِمْ مِنْ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُوْلَئِکَ رَفِیقاً } ؛ ( 8 ) آنان با کسانی هستند که خداوند بر آنها نعمت بخشیده ؛ از پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان ، و اینها چه نیکو دوستان و رفیقانی هستند . پیامبر این جمله را فرمود و دیدگان و لبهای وی روی هم افتاد . ( 9 )
نخستین کسی که بر پیامبر نماز گزارد ، امیرمؤمنان بود . سپس یاران پیامبر ، دسته دسته بر جسد او نماز گزاردند و این مراسم تا ظهر روز سه شنبه ادامه داشت . و سپس تصمیم بر این شد که جسد مطهر پیامبر را در همان حجرهای که درگذشته بود ، به خاک بسپارند . قبرِ آنحضرت ، به وسیله ابوعبیده جراح و زید بن سهل آماده گردید و مراسم دفن به وسیله امیرمؤمنان به کمک فضل و عباس انجام گرفت .
روز رحلت:
روح مقدس و بزرگ آن سفیر الهی ، نیمروزِ دوشنبه در 28 ماه صفر ، ( 10 ) به آشیان خلد پرواز نمود . آنگاه پارچهای یمنی بر روی جسد مطهر آن حضرت افکندند و برای مدت کوتاهی درگوشه اتاق گذاردند . شیون زنان و گریه نزدیکان پیامبر ، مردم بیرون را مطمئن ساخت ، که پیامبر گرامی درگذشته است . چیزی نگذشت که خبر رحلت وی در سرتاسر شهر انتشار یافت .
خلیفه دوم ، روی عللی ، در بیرون خانه فریاد زد که پیامبر فوت نکرده و بسان موسی پیش خدای خود رفته است ؛ و بیش از حد در این موضوع پافشاری مینمود و نزدیک بود که گروهی را با خود همرأی سازد . در این میان ، یک نفر از یاران ( 11 ) رسول خدا این آیه را بر او خواند : { . . . وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِیْن مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَی أَعْقَابِکُمْ . . . } محمد پیامبریست که پیش از او پیامبرانی آمدهاند و رفتهاند . آیا هرگا بمیرد و یا کشته شود ، عقب گرد مینمایید ؟ وی با شنیدن این آیه ، دست از مدعای خود برداشت و آرام گرفت . ( 12 )
امیرمؤمنان جسد مطهّر پیامبر را غسل داد و کفن کرد ، زیرا پیامبر فرموده بود که نزدیکترین فرد مرا غسل خواهد داد ، ( 13 ) و این شخص جز علی ، کسی نبود . سپس چهره او را باز کرد ، و در حالی که سیلاب اشک از دیدگان او جاری بود ؛ این جملهها را گفت : پدر و مادرم فدای تو گردد ، با فوت تو ریشه نبوت و وحی الهی و اخبار آسمانها ـ که هرگز با مرگ کسی بریده نمیشود ـ قطع گردید .
اگر نبود که ما را به شکیبائی در برابر ناگواریها دعوت فرمودهاید ، آنچنان در فراق تو اشک میریختم که سرچشمه اشک را می خشکانیدم ، ولی حزن و اندوه ما در این راه پیوسته است و این اندازه در راه تو بسیار کم است ، و جز این چاره نیست . پدر و مادرم فدای تو باد ما را در سرای دیگر به یاد آر و در خاطر خود نگاهدار . ( 14 )
نخستین کسی که بر پیامبر نماز گزارد ، امیرمؤمنان بود . سپس یاران پیامبر ، دسته دسته بر جسد او نماز گزاردند و این مراسم تا ظهر روز سه شنبه ادامه داشت . و سپس تصمیم بر این شد که جسد مطهر پیامبر را در همان حجرهای که درگذشته بود ، به خاک بسپارند . قبرِ آنحضرت ، به وسیله ابوعبیده جراح و زید بن سهل آماده گردید و مراسم دفن به وسیله امیرمؤمنان به کمک فضل و عباس انجام گرفت .
سرانجام ، آفتاب زندگی شخصیتی که با فداکاریهای خستگی ناپذیر خود ، سرنوشت بشریت را دگرگون ساخت و صفحات نوین و درخشانی از تمدن به روی انسانها گشود ، غروب نمود .
پی نوشت ها :
1 . سوره آل عمران/144 .
2 . « ارشاد » /98 .
3 . « صحیح بخاری » ، ج 5/21 .
4 . « طبقات ابن سعد » ، ج 2/247 ؛ « کامل » ، ج 2/219 .
5 . همان مدرک/263 .
6 . « طبقات » ، ج 2/263 .
7 . نهج البلاغه .
8 . سوره نساء/69 .
9 . « اعلام الوری » /83 .
10 . اتفاق محدثان و سیره نویسان شیعه ، بر این است و در سیره ابن هشام ج 2/658 ، به صورت قولی نقل شده است .
11 . بنا به نقل بخاری ، ابوبکر بوده است .
12 . « سیره ابن هشام » ، ج 2/656 .
13 . « طبقات کبری » ، ج 2/57 .
14 . نهج البلاغه ، خطبه 23 .
منبع: فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، جعفر سبحانی
تنظیم : بخش عترت و سیره تبیان
نظرات شما عزیزان:
<-TagName->
|